Monday, April 27, 2009

anti-humane

اگه می شد، همين الان، پا مي شدم با مشت مي کوبيدم روی ميز...
وسط همين دانشکده ی لعنتی
يه نعره از اعماق دلم مي کشيدم،
و نعره ی بعدی
شايد ده تا نعره مي زدم...

مشتمو از رو ميز ورمي دشتم،
و ميکوبيدمش تو صورت اولين آدمی که بهش مي رسم
و تو صورت بعدی هم همينطور
و بلا انقطاع، الی الاخرا
به طور قطع، و بدون استثنا، از همه متنفّرم
فقط از بعضيا کمتر...
در حال حاضر البتّه...
از همه ی اين حماقت های کنسانتره، همراه با بی توجّهي اعجاب انگيز، و کم هوشي مفرط با غرور بينهايت...
مدفون شده زيره کوهی از کثافت...

اجناس غیر انسانی می خوام
غیر آدم

No comments:

Post a Comment